کنج قفس نشستم و در خلوت سکوت
غمگین گریستم!
این درد میکشدم که ندانم در این قفس
پابند کیستم؟
خامش ز چیستم؟
برف خیال تو در دست های من بیش از دمی نماند!
تاریخ : چهارشنبه 90/3/11 | 2:56 صبح | نویسنده : قاصدک | نظرات ()
کنج قفس نشستم و در خلوت سکوت
غمگین گریستم!
این درد میکشدم که ندانم در این قفس
پابند کیستم؟
خامش ز چیستم؟
برف خیال تو در دست های من بیش از دمی نماند!