باران که می بارد
بوی پاییز به مشامم می رسد..
نوای بارش باران,
بر اندام فرتوت برگ های زرد
مرثیه ای غم انگیز است در گوش باد..
باران که می بارد
احساسم خیس می شود
خاطراتم بیش از پیش می تپند!
باران که می بارد
تا انتهای کوچه ی خیال ات
پا برهنه می دوم...
روی نیمکت باران خورده ای می نشینم...
کنج خلوت دلتنگی هایم کز می کنم..
به چشمان اشک آلود آسمان زل می زنم
آسمان هق هق می بارد
ابرها فریاد می زنند...
رعد صدای بارش نور است...
"ای از تبار باران"
دستان بارانی ات کو؟
تا تکیه گاه خیالم باشند!
" ای تصویر مجازی رویای من"
امشب دوباره برای من ببار..
آبان ماه 92. قاصدک
تاریخ : دوشنبه 92/8/27 | 5:58 عصر | نویسنده : قاصدک | نظرات ()