همان اولین بار..
بذر محبتت را در دلم کاشتی
آنقدر در دلم ریشه دوانی که از عمق وجود حس کردمت...
مهرت شاخه و برگ داد و به گل نشست
هر روز شاخه گلی از آن چیدم و در گلدان خاطره ام گذاشتم
امروز آن روزها و لحظه ها...
رنگ و بو باخته اند...
لیکن ...
نگاهم به آفتاب زندگی ست ..
شاید این بار مهربان تر تابید!
دوباره این خزان
در یک روز بارانی...
خیس باران نگاهت خواهم شد
و از پشت پرچین آن روزهایمان سرکی خواهم کشید
شاید دوباره از باغچه مهربانی ات خاطره ای رویید..
آبان ماه 1392.قاصدک
تاریخ : چهارشنبه 92/8/1 | 7:24 صبح | نویسنده : قاصدک | نظرات ()