اون قدیما یک خواهر و برادر بودن که خیلی خیلی هوای همو داشتن، حتی بدون هم غذا نمی خوردن! وقتی یکیشون مدرسه بود اون یکی منتظرش بود، وقتی می خواستن نماز بخونن دو تایی با هم می خوندن... همه درد ودلاشون رو به هم میگفتن، خلاصه خیلی خیلی به هم نزدیک بودن و محبتشون به همدیگه زبون زد خاص و عام بود... بعد از چند سال سرنوشت از هم دورشون کرد اما هنوز آجی کوچیکه دلش واسه داداشش ضعف میره...
فردا زادروز بهترین و با احساس ترین برادر روی زمینه .. خدایا ازت ممنونم که بعد از این همه دوری حتی ذره ای مهرش رو کم نکردی
تاریخ : جمعه 91/9/10 | 12:8 صبح | نویسنده : قاصدک | نظرات ()