این منم خسته و وامانده ز خویش قاصدی گمشده در باور خویش
خوب میدانم سهمم از پیمانه دنیا این است.
دلم اندازه قاصدک هایی که به دست باد سپرده اند میگیرد
آرزوهایی که رفتند از یاد...
روزگارعجیبی میگذرانم نازنین
مدتهاست"من" را به فراموشی سپرده ام
اینک من تصویر مبهمی از خیال خویشم
و"تو" تمام زندگی ام شده ای
حس زیبای بودن و..
باوری از تمام نداشته هایم ..
*قاصدک*
تاریخ : یکشنبه 91/4/11 | 9:49 صبح | نویسنده : قاصدک | نظرات ()