• وبلاگ : دلنوشته هاي قاصدك
  • يادداشت : اي خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست
  • نظرات : 3 خصوصي ، 14 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 3 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سعيد،يه بنده ي خدا 

    سلام مجدد

    گفتم که روي خوبت ازمن چرانهان است؟

    گفتا:توخودحجابي،ورنه رخم عيان است

    گفتم : که ازکه پرسم،جانا نشان کويت؟

    گفتا:نشان چه پرسي،ازکوي بي نشان است

    گفتم : مرا غم تو،خوشترزشادمانيست

    گفتا:که درره ما، غم نيزشادمان است

    گفتم : که سوخت جانم، ازآتش نهانم

    گفت:آنکه سوخت،اورا،کي ناله يافغان است

    گفتم:فراق تاکي؟ گفتا:که تا توهستي

    گفتم :نفس همين است گفتا:سخن همان است

    گفتم:که حاجتي هست،گفتا:بخواه ازما

    گفتم:غمم بيفزا،گفتا: که رايگان است

    گفتم: زفيض بپذير،اين نيمه جان که دارد

    گفتا: نگاه دارش،غمخانه ي توجان است.