سلام مجدد
گفتم که روي خوبت ازمن چرانهان است؟
گفتا:توخودحجابي،ورنه رخم عيان است
گفتم : که ازکه پرسم،جانا نشان کويت؟
گفتا:نشان چه پرسي،ازکوي بي نشان است
گفتم : مرا غم تو،خوشترزشادمانيست
گفتا:که درره ما، غم نيزشادمان است
گفتم : که سوخت جانم، ازآتش نهانم
گفتم:فراق تاکي؟ گفتا:که تا توهستي
گفتم :نفس همين است گفتا:سخن همان است
گفتم:که حاجتي هست،گفتا:بخواه ازما
گفتم:غمم بيفزا،گفتا: که رايگان است
گفتم: زفيض بپذير،اين نيمه جان که دارد
گفتا: نگاه دارش،غمخانه ي توجان است.