• وبلاگ : دلنوشته هاي قاصدك
  • يادداشت : تقديم به آرام جانم!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    salaam dost aziz bisyr aali bod

    اگر...
    عشق نبود
    به کدامين بهانه مي خنديديم و مي گريستيم؟
    کدام لحظه ناب را انديشه مي کرديم؟
    چگونه عبور روزهاي تلخ را تاب مي آورديم؟
    آري بيگمان پيش تر از اينها مرده بوديم,
    اگر...
    عشق نبود
    اگر...
    کينه نبود
    قلبها تمام حجم خود را در اختيار عشق مي گذاشتند "
    و من با دستاني که زخم خورده توست "
    گيسوان بلند تو را نوازش مي کردم و تو سنگي را که من به شيشه ات زده بودم
    به يادگار نگه مي داشتي و
    m ما پيمانه هايمان را
    شبهاي مهتابي به سلامتي دشمنانمان پر مي کرديم .