سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمی دانم سهام چشمانت را چرا با کسر برای همگان عرضه کردی و وقتی نوبت به دل من رسید ، 

مرا به هیچ قیمتی برای سهامداری دلت نپذیرفتی حتی با بالاترین صرف ها

دیر آمدم یا زود رفتنی شدم، یا سهام قلبت با عشقم قابل معاوضه نیست

لابد من در خور هم کلامی نیستم

من که قلبم را یک جا به تو سپردم و آن را با شرط و تعهد پذیره نویسی نکردم!

و چون دیگر سهامداران قلبت از تو نه سودی خواستم،

نه به خاطر اندک خاطرات گذشته انتظار جمع شوندگی محبت از تو داشتم!

فقط خواستم سهامدار ممتاز قلبت باشم، نه به خاطر کسب سود بیشتر از حضورت فقط به قصد سهیم شدن

در دریای بی کران وجودت...

می دانم که در مشارکت کامل سهامدار واقعیت نمی شوم من کجا و قامت افرایی تو کجا!

لااقل بگذار سهامدار عادی آن هم با 

                          مشارکت جزئی قلبت باشم.

                                              مرا در خودت سهیم کن.

*برگرفته از کتاب منهای تو - مژگان صاحبی*






تاریخ : دوشنبه 90/4/6 | 7:54 صبح | نویسنده : قاصدک | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.