پيامهاي ارسالي
+
تو را من چنين مي بينم
سرابي و خيالي ...
تو را من چنين مي پندارم
غباري و گردبادي
تو را من چنين در ميابم
گمشده و ناپيدايي...:'(
ساناز ابراهيمي فرد
sobhan
102/12/16
*قاصدك*
الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» (الرعد – 28)
كيوان گيتي نژاد و
حسبي الله لااله الا هو
*قاصدك*
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} :'( پس شد آنچه شد...
پيام رهايي
تو، هر جور که باشي، مي بينمت؟ نه...! عالي مي بينمت...!
sobhan
102/12/16
+
*شب يلدا *نزديکه
الهي که در اين شب انار* محبت* دانه کنيد،
و سرخي* عشق و عاطفه *نثار کاسه هاي لبريز از *شوق *تان..
يلداتون پيشاپيش مبارک@};-
بلاي آسموني😁
102/11/29
+
ما در زميني قابل اشتعال زندگي ميکنيم، هميشه آتش هست،
هميشه خانهها از دست ميروند و زندگيها گُم ميشوند،
ولي هيچکس چمدانش را نميبندد و به چراگاهي امنتر نميرود.
فقط اشکشان را پاک ميکنند و مردگانشان را دفن ميکنند
و بچههاي بيشتري ميآورند و جاي پايشان را محکمتر ميکنند ...
#جزء_از_کل
دخت خورشيد
102/10/23
*قاصدك*
102/9/29
روحشون شاد..دوست عزيزم تسليت براي اين غم سنگين واژه اي ناتوان است از خداوند منان براي شما و خانواده محترمتان صبر جميل تمنا ميکنم .
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} الهي امين ..انشالله که روح پدر بزرگوار شما هم قرين رحمت و آرامش ابدي باشه.. خيلي ممنونم از ابراز همدردي صميمانه تون@};- انشالله که خدا عزيزانتون رو واستون حفظ کنه@};-
پارسال دوتا از برادرام سخت بيمار شدند..برادرام اونقدر برام عزيزن که از جانمعزيزتر..برادر عزيزتر از جانم به بيماري سرطان مبتلا شده بود..با هر لحظه اش هزار بار مُردم و زنده شدم..اون در ميکشيد و ما ذره ذره زجر ميکشيديم :'( تا الان خدا بهمون رحم کرده و ...الهي هيچ خواهري داغ برادر نبينه:'( :'( که خيلي سخته :'( خيلي:'( الهي خدا به دلت صبر بده عزيز دلم:'(
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} :'( ممنون از ابراز همدردي تون . سلامت باشي عزيزم . خدا رفتگان شما رو هم بيامرزه.. واقعا سخته . آدم از درون ميشکنه بخصوص که من و داداشم فقط دو سال با هم اختلاف سني داشتيم و خيلي به هم نزديک بوديم . انشالله خدا برادر شما رو هم شفا بده و آرامش رو به دلاتون برگردونه @};-
هما بانو
102/9/29
+
خودت بهتر مي داني
*من*، براي آنکه از خودم خبري بگيرم
بايد از* تو *شروع کنم!
احمد شاملو
انديشه نگار
102/7/17
+
ميدوني
مرگ خيلي ساده ست
درست مثل افتادن برگي از درخت...
انديشه نگار
102/7/16
اما آن برگ بر روي درخت عمريست که از شيره جان درخت استفاده کرده و رنگ رخسارش به حرمت جهاد همه اعضاي درخت است که امروز سبز و شور و شنگ است.اگر بميرم مي خواهم مرده آن شوم که ريشه ام اگر خواب تنه ام اگر خشکيد و شاخه هايم شکست بدانم که بايد افتاد و زرد شد تا درخت استوار بماند و اين از خود گذشتگي نه آسان است نه اتفاقي بلکه عين زندگي براي فرداي دوباره است
+
ارغوان!
شاخهي همخون جدا ماندهي من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابي است هوا؟
يا گرفته است هنوز؟:'(
كيوان گيتي نژاد و
102/7/9
پروردگارا
به من آرامش ده، تا بپذيرم آنچه را که نمي توانم تغيير دهم.. دليري ده ،تا تغيير دهم آنچه را که نمي توانم تغيير دهم ..بينش ده
تا تفاوت اين دو را بدانم .مرا فهم ده ،تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار کنند
هميشه آواز آوارتاي مرا سر مي دهي آن رنگ ارغواني را به الله عشق من ربط و بسط مي دهي همه هستي همه دليل همه وجدان همه جان همه مردن همه و همه در ره مکتب حيدري گذاشتم و رسيدن به مقصود متعالي زندگيم يعني رسيدن به آنجا که بر جهان نمايان شود رسالت مکتب حيدري!!!آن زمان جهان خواهد ديد عظمتي را که مکتب حيدري به حرمتش هستي اش را داد از بحر آن اي حيدري
+
.
خادمة الشهدا
102/7/1
+
دنيا که به پايان رسيد
رؤياها ، دنيايي ديگر خواهند ساخت
و خنده ي تو
جاي آفتاب را خواهد گرفت..
_„؛""؛مهرو^ماه؛""؛„_
102/5/5
+
فاصلهها هرگز
مانعي براي دوست داشتن
براي عشق نيستند.
درست؛ اما
اگر من اينجا گريه کنم
آيا در دوردستها
گونههاي تو خيس خواهد شد؟
جمال ثريا
_„؛""؛مهرو^ماه؛""؛„_
102/5/5
دل ثريا مي گيرد و هماي رحمت مي بارد جهان را سکوت مي گيرد و دل خسته سردار هميشه تابان است جرعه اي اکسير نوشيد هزار بلا چشيد دم نزد از آنچه تقدير مي نوشت هبوط دنيوي او را تسلي به ديدار معشوق مي نوشت پدر چه دوري و من چه نزديک به تو تو عين وجودي و من ادغام در ماهيت تو جانم بده که روحم طراوت تو جويد اکسير بده که جانم به آرامي از تنم برآيد از اين عشق حيرانتر از مت که بود؟