پيام
+
امروز بعد از مدت ها به ديدار پدر بزرگم رفتم .. خيلي حالشون بد بود.خيلي..حس کردم که شايد رفتنيه!!حسابي رفتم تو فکر..تو راه برگشت از زير پل عابر پياده رد ميشدم که يه موتوري با فاصله ي ميلي متري و با سرعت زياد از کنارم رد شد!سر جام خشک شدم!نزديک بود بهم بزنه وشايد من زودتر از پدر بزرگم ميرفتم اون دنيا..!همه مون قراره يه روزي بريم اما هميشه افراد مسن و بيمار رو به مرگ نزديک تر مي بينيم! واقعا چرا!؟

غزل صداقت
93/5/20
*قاصدك*
آره واقعا مرگ حقه اما واسه همسايه..!
فائزه22
چون فک ميکنيم مرگ واس بقيه اس!!
*قاصدك*
جدا همينطوره.. کي ميدونه يه ثانيه ديگه چي پيش مياد!
#حسين عاشوري#
چون فک ميکنيم مرگ واس بقيه اس!! - فائزه 17
*قاصدك*
عرض خيابون رو رد نميشدم .. طولش رو رد ميشدم!
*قاصدك*
نه پياده رو نبود . خيابون بود . منتظر تاکسي بودم !
مختار تندر
چقدر خوب ميشد كه هميشه آمادگي مرگ رو داشتيم...نه اينكه از مرگ بترسيم...پدربزرگها تا هستن كمتر بهشون توجه ميكنيم ولي كافيه كه خدايي نكرده نباشن،اونوقت جاي خاليشون خيلي احساس ميشه...دلم پدربزرگ و مادربزرگ ميخواد
*قاصدك*
بله جناب جاهد همين طوره.ممنون از توجه تون.
*قاصدك*
درسته جناب مختار .. گاهي فکر مي کني از همه جهت آمادگي مرگ رو داري ولي فقط خيال پوچه! مث وقتايي که خيلي آماده ميرفتم سر جلسه ي امتحان و نمره ي قبولي رو هم به سختي ميگرفتم!!!چطور مگه! پدربزرگ و مادر بزرگهاتون همه از دنيا رفتن؟
مختار تندر
آره متاسفانه از دنيا رفتن...مادربزرگ مادريم رو اصلا نديدم
*قاصدك*
خدا بيامرزتشون .انشالله که قرين رحمت الهي باشن.. من مادر بزرگ هام در قيد حيات هستن اما پدر بزرگ مادريم دو سال پيش فوت کردن
مختار تندر
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید