پيام
ميراب عطش
90/4/3
*قاصدك*
بارالها! چگونه باور كنم نبودنش را وقتي
كه محبت دستي نوازشگر در تار و پود وجودم ريشه مي دواند
چگونه باور كنم سكوت درياي چشمهايم را وقتي
كه قايق مهربانيش بي ناخدا در اوج آسمانها به پيش مي رود. ..
ميراب عطش
آه اين سکوتها ، اين سکوتها که از صد فرياد سهمگين ترند .. بر من فرود آييد اي آرامشهاي قبل از طوفان که دلم سخت هواي گردباد را آرزومند است و چه هجومي بهتر از دلتنگي رقص زيباي يک پروانه در سوداي سوخته شدن از آتش يک شمع .. پس بر من فرود آييد