پيام
* راوندي *
103/8/28
انديشه نگار
روحشون شاد براتون از خدا طلب صبر ميکنم عزيزم
*قاصدك*
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} خيلي ممنونم دوست خوبم:'(
همابانو
عزيز دلم:'( اگه ميدونستم دلگويه براي برادرتون هست نميخوندم:'( جگرم آتيش گرفت..من از زماني که برادرم بيمار شد مُردم:'( وااااي قربون دلت قاصدک جان:'( وااااي فراق برادر.... بميرم الهي:'( الهي خدا به دلت صبر بده عزيزم@};-
*قاصدك*
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} :'( خدا نکنه.. الهي خدا عزيزانتون رو واستون نگه داره.@};- ممنون عزيزم
* راوندي *
امان از اين دلبستگي ، بدون هيچ شک از حال شما خبر دارند و ناراحت از اينهمه دلتنگي . با ذکر دعا و اهداي خيرات خودتان را از اين احوال سخت برهانيد تا بيش از اين موجب رنجش خاطرش نشويد او جاي دوري نرفته تا به او فکر ميکنيد در کنار شماست .
*قاصدك*
{a h=ravandi} راوندي {/a} کاملا حق باشماست جناب راوندي ، همه اونايي که رفتن در واقع هستند فقط تو يک بعد ديگه زندگي ميکنن که ما قادر به روئيت نيستيم ،فقط دلتنگي ها هستن که باعث ميشن انسان اينقدر بي منطق بشه
* راوندي *
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} خلقت انسان بنحوي برنامه ريزي شده که همواره در وجود پروردگار شک داشته باشه و اما بعضي ها که مراحل سخت رو طي ميکنند کم کم خداوند وجود خودش رو بر اونها اثبات ميکنه و اگر باز هم پيش برند با اونها ارتباط مسقيم برقرار ميکنه و توسط صدايي از پشت سر با اونها صحبت ميکنه که در اينجا لازم ميدونم مطرح کنم که اين موهبت در اواخر سال 1400 براي بنده اتفاق افتاد .
* راوندي *
مطلب چهار جمله بود که دو جمله اول را مينويسم : بعضي از اين بچه ها وقتيکه ضعيف بودند مورد اذيت قرار گرفتند . ما بر اساس قراردادي که از اول بستيم نبايد دخالت کنيم . چند ماه گيج بودم و فکر ميکردم به هر کس بگويم گمان ميکند ديوانه شدم اما زمان که گذشت متوجه شدم چه لطفي در حقم شده . البته ارتباط فقط همان بود و غير از تغييرات نامحسوس اتفاق محسوسي در زندگيم نيافتاد همه چيز مانند گذشته بود .
* راوندي *
به يقين رسيدن اينگونه است اما بطور کلي ديد انسان به همه چيز فرق ميکند هر کار خوبي که انجام دهيم انجام وظيفه و کوچکترين گناهان بزرگترين خطاها محسوب ميشود ضمن اينکه انسان بطور دائم احساس تکليف ميکند که بايد چه کاري انجام دهد تا رضايت خدا را فراهم کند . در مورد هر چيز احساس تکليف ميکنيم و خود را به آب و آتش ميزنيم . اما ديگر هيچ پيام و راهنمايي نيست .
* راوندي *
سالها فکر ميکردم اينهايي که شبهاي چهارشنبه به قصد زيارت حضرت ولي عصر عج چهل بار مشرف ميشن جمکران وقتي ايشان را زيارت کردند بعدش چگونه ميخوان زندگي کنند که مشابه اين اتفاق براي خودم افتاد و هر کار نيکي که انجام ميدم هيچ بنظرم مياد و هر خطايي که ميکنم هر چند مختصر مدتها خودم رو سرزنش ميکنم . البته اتفاقاتي افتاد که او صلاح ديد مرا هدايت کند که اگر نميکرد شايد مرده بودم و اين را خداوند نميخواست :)