شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

نظرات ارسالي

*قاصدك*

+ برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
شاخه ي عشق
41 دقيقه قبل
*قاصدك*
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.

*قاصدك*

+ [وبلاگ] مخاطب خاص
روحشون شاد براتون از خدا طلب صبر ميکنم عزيزم
*قاصدك*
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} خيلي ممنونم دوست خوبم:'(
بعدی همه 13 نظر قبلی
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش مي‌زدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نمي‌خواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-
*قاصدك*
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} سپاسگذارم جناب راوندي

*قاصدك*

+ يک بار است زندگاني. يک بار. همان يک بار که نسيم صبح را به سينه فرو مي دهيم، همان يک بار که عطش خود را با قدحي آب خنک فرو مي نشانيم، همان يک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت مي کنيم، *يک بار.. يک بار و نه بيشتر...*
اودسان
ديروز 10:30 عصر
*قاصدك*
بعد از آن ديگر تمام عمر را ما دنبال همان چيزها مي دويم، بعد از آن ديگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولينِ زندگاني هستيم. در پي لذت اول. سيب را به دندان مي کشيم تا طعم بار اول را در آن بيابيم،آب را سر مي کشيم تا لذت رفع عطش بار اول را پيدا کنيم. در آب غوطه مي زنيم تا به شوق بار اول برسيم و نسيم را مي بلعيم تا نشاني از آن اولين نسيم بيابيم. زندگاني يک بار است، در هر فصل...
*قاصدك*
تو چه مي پنداري، ستار، تو درباره ي زندگاني چه فکر مي کني؟شيريني زندگاني بيش از يک بار به کام آدم نمي نشيند، اما تلخي هايش هر بار تازه اند، هر بار تازه تر.. *(کليدر -محمود دولت آبادي)*

*قاصدك*

+ [وبلاگ] آدم برفي
اودسان
ديروز 10:30 عصر
هما بانو
چقدر زيبا و دل انگيز صداي ذهنتون رو تصوير و ترسيم و دلگويه کردين... ميشد راحت تصاوير رو ديد :)
*قاصدك*
{a h=banoyedashteroya}همابانو{/a} نهايت لطفتونه . ممنون از حضور گرم و صميمي تون عزيز دلم @};-
همه 6 نظر
*قاصدك*
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ممنونم از شما قطعا نگاهتون عالي بوده @};-
*قاصدك*
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} زنده باشي عزيزم . چوب کاري ميفرماييد..شما خيلي لطف دارين . خوشحالم که پستم رو دوست داشتين @};-

*قاصدك*

+ سلام همه ي ما ميدونيم که آدم يه روز به دنيا مياد و يه روز هم مي ميره اما باز بچه دار ميشيم و کلي تلاش ميکنيم تا اون بچه رشد کنه و جايگاه خودشو پيدا کنه... درست مثل گلدوناي حياط مادر هما؛ با اينکه که مي دونن تابستون ها خشک ميشن اما باز بهشون عشق ميدن، آب ميدن و مراقبن تا خشک نشن.. حتي ازشون عکس يادگاري مي گيرن!! اصلا زندگي همينه... مادر هما ممنون از اينکه اصل زندگي رو بهم يادآوري کردي
اودسان
ديروز 10:30 عصر
:)چه فيد قشنگي @};-
*قاصدك*
http://yajaavad.parsiblog.com/Old/Feeds/ عزيزميييي@};-
بعدی همه 14 نظر قبلی
هما بانو
چقدر ديدنِ اين فيد ، بهم حس و حالِ خوب ميده:-) چه خاطره هاي قشنگي که براي اونروز ها بود و تداعيشون هم به دل حال خوب ميده و هم دلتنگي...
*قاصدك*
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سلام عزيزم . خوشحالم اگه حتي لحظه اي حال دلتون رو خوب کردم @};- کاش عطر خاطره ها رو ميشد تو شيشه عطر نگه داشت :)
+ [تلگرام] *«نگارا از عجم مهمان نميخواهي؟»* دلي آشفته و حيران نميخواهي؟ خدا را شکر...نوکر کم نداري، ليک غلام و نوکر از ايران نميخواهي؟ براي اينهمه زوارِ دربارت مگر شاها بلا گردان نميخواهي؟ به خيلِ کاروانِ اربعين امسال سياهي لشکر و اعوان نميخواهي؟ براي مرهم زخم دل زينب دو ديده از غمت گريان نميخواهي؟ ... به پيش پاي زينب، آن زماني که ميايد از سفر، قربان نميخواهي؟ خلاصه...اربعين نزديک و ره بسته «نگارا از عجم مهمان نميخواهي؟» #اربعين #امام_حسين عليه السلام
اودسان
ديروز 10:28 عصر
*قاصدك*
:'(
اشککککککککککککککککککککککککک
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} {a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} @};-@};-
تلخي زهر اون روزها و محروميت‌ها، هنوز کام دلمو مي‌سوزونه. هيچ‌وقت فراموش نميکنم از پشت نرده‌هايي بسيار دور از حرم به گنبد امام رضا عليه‌السلام نگاه مي‌کردم و جگرم از اين جفا در آتش بود ... هيچ‌وقت فراموش نمي‌کنم بسته شدن مسير اربعين رو ...
+ ديشب داشتم از بوشهربرميگشتم به خاطر اندوسکوبي چون تجربه اولم بود و قبلش هم يکم استرس داشتم خيلي اذيت شدم ، انگار جون کندن رو تجربه کردم با جواب پزشکم کمي آشفته شدم و يه لحظه به خودم و به تمامِ رنج هايي که خودمم باعثش شده بودم فکر کردم ، يه لحظه دلم خيلي شکست يه بار هم که شده به خودم فکر کنم و ....که چشمم به نوشته اي افتاد که پشت يه نيسان نوشته شده بود من رسيدم رو به آخر... تو بيا شروع من باش ..
هما بانو
ميخواستم تصوير بزارم ارور داد عکس بزرگه..منم که با گوشي نمي تونم کوچيک يا حجمش رو کمتر کنم:(
مادر جان بلادور باشه . ان شالله هميشه سلامتي باشه و شاهد ناراحتي هيچ يک از دوستان و عزيزانمون نباشيم .
بعدی همه 26 نظر قبلی
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} هزار بار خدا رو شکر عزيزم .براي همه ي بيماران دعا کنيم به اميد شفاي عاجل درين ماه مبارک ان شاءلله
هما بانو
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ممنونم جان دلم@};- ان شاالله .. الهي خدا همه ي بيماران رو شفاي عاجل و سلامتي کامل عنايت کنه و به بيمارانِ منظوره ما هم لباس عافيت بپوشانه.. الهي آمين
+ بالاخره بعد از 5 ماه ، ساعت 1 شب تو شهر ماهم بارون زد البته بارون که نبود يه نيم ساعتي چند قطره بارون زد و تمام :'( چقدر دلتنگ بارون بودم امسال انگار اولين بارون بود ..من که نديدم شايد اگه امشب هم خواب بودم اين نيم ساعت رو هم نميديدم
هما بانو
خدا رو شکر الان يک ساعتي هست داره بارون ميباره=) تند نيست ولي خيلي خوبه.. الحمدالله چشمِ ما هم به جمال قطره هاي قشنگِ بارون روشن شد . * هيچ وقت فکر نميکردم يه روز اينقدر دلتنگ بارون بشم* :'(
*قاصدك*
اميدوارم آسمون شهرتون همين روزا سخاوتمندانه بباره@};-
بعدی همه 16 نظر قبلی
دلتون هميشه شاد و باران رحمت الهي همواره بر وجود پر مهرتان مستدام
هما بانو
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ممنونم محبوبِ دلم:-) @};- ان شالله و همچنين براي شما جانِ دلم @};-
+ نميدونم چرا ميخوام اين حرفها رو بنويسم اما با توجه به حجمِ بيماري هاي پي در پيِ اين چند ماه که درگيرشونم به دلم افتاد اين پست رو بنويسم عمر دستِ خداست، ولي باتوجه به شدت بيماري ام گفتم امروز چند خطي با دوستان دلگويه کنم از اواسط شهريور تا الان پشت سرهم بيمارم، چندهفته ي اول کروناي شديد گرفتم چند روز بهبود پيدا کردم دوباره همون علائم، منتهي شديدتر رو تجربه کردم دکترم گفت اينبار آنفلوآنزاي شديدگرفتم
هما بانو
بعد از چند هفته حالِ خيلي بدم ، دچار سرفه هاي پي درپي و دردناک شدم سه هفته درگير سرفه هاي شديد و شبانه روز بودم که حس کردم يه چيز حجيم گلومو درگير کرده و احساس خفگي مي کنم.. بعد از مراجعه به چند دکتر و آزمايش و سونو و اسکن هسته اي گفتن تيروئيد پرکار گرفتم با التهاب خيلي شديد ..دکترم گفت فعلا به خاطر التهاب شديد نمي تونم داروي درمان تيروئيدِ پرکار تجويز کنم
هما بانو
و فعلا بايد قرص کورتون با دوز بالا مصرف کنم تا التهاب کاملا برطرف بشه، نميدونم به خاطر مصرف قرص کورتون بود يا تيروئيد پرکار يا حجم اندوهي که در دلم بود،گاهي ضربان قلبم چنان تند و محکم تو قلبم کوبيده ميشد و اون حجم توي گلوم به گلوم فشار ميورد که هر لحظه حس مي کردم انگار قلبم ميخواد از سينه ام کنده شه و ميخوام بميرم.بعد از چند هفته مصرف دارو و آزمايش هاي پي درپي دکتر گفت التهاب تيروئيدت يکم کمتر شده
بعدی همه 34 نظر قبلی
هما بانو
{a h=banamak57}هايدي{/a} ان شالله . ممنونم عزيز دلم.. ان شالله @};- الهي شما هم هميشه سلامت باشين ليلي ي من .
هما بانو
{a h=banamak57}هايدي{/a} هيچ وقت فراموش نميکنم اون روزهايي که لحظه به لحظه کنارم بودي.. تکيه گاهم شده بودي . سنگ صبورم بودي..و همه حرفم.. دستِ خدا بودي برام.. خدا رو شکر بابت لطفش.. خدا رو شکر بابت بهبودم.. خدا رو شکر بابت وجود و حضور تو که يقين کردم تو هديه خدايي .. من وجود خدا رو توي اون شرايط سخت و تلخ و دردآور، با وجود شما و مهسا کنارم ، با تمامِ وجودم حس ميکردم..
+ سلام به دوستان عزيز احوالتون چطوره ؟هواي شهر شما هم الودس؟ مدارس شهر ماکه از شنبه تعطيل شده متاسفانه چيز جز دود در هوانيست
سلام بانو جاان …..بله متاسفانه
هما بانو
سلام عزيزم.. وُلا شهر ما که فقط هنوز هوامون خنک نشده.. فقط ديگه خجالت ميکشيم کولر بزنيم..:( يه هفته اي هست کولرها خاموش شدند ..ولي پنکه ميزنيم:{ شهرهاي بزرگتر از هواي آلوده رنج ميبرن...شهرهاي جنوب هم از گرماي هوا:{
همه 7 نظر
*قاصدك*
سلام عزيزم، الهي شکر . خوش برگشتي بانو@};-
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} درود بر شما
+ سلام رمضان مبارک
هما بانو
سلام جناب خدايي.. طاعات و عباداتتون قبول.. چقدر جاي شما و برادر بزرگوار اينجا خاليه..
mariii
سلام جناب خدايي گرامي برشما هم مبارک و خوش باد
اوقاتتان پربرکت وماناباشيد
*قاصدك*
سلام . عبادات قبول .انشالله که براي همه خير و رحمت و مغفرت در پيش داشته باشه .
+ خداي خوبم امروزم را به تو مي سپارم، نا اميدي ديروز را خط بزن، آرامش را مهمان قلبم کن... و تقدير عزيزانم را چنان زيبا بنويس تا من جز لبخند از آنها چيز ديگري نبينم الهي آمين *چهارشنبه* *1403/10/05*
*قاصدك*
@};- حاجت روا باشين انشالله
+ هُوَ الصبور... من انتظار کشيدن را بلد نيستم اما اين را خوب مي‌دانم... وقتش که برسد تو خوداَت مي‌آيي، «*نا گَـ ـهان*»... در من *شِـ ـعر* مي‌شَوي... و از لَبـ ـهايم *سَرازيـ ـر*... . . آفتابــ
لوکيشن: کاخ چهل ستون(عمارت کلاه فرنگي) قزوين
هما بانو
وااااااااااااااااااااااي خيلي قشنگگگگگگگگگ :) @};- @};-
بعدی همه 25 نظر قبلی
my writings
786.سلام.وقت بخير.مطلب زيباي شما به عنوان يادگاري تو کانال(ايتا) *دفتر خاطرات پارسي بلاگ* گذاشته شد.لطفا با عضويت در تنها *کانال ايتا پارسي بلاگ* از پست هاي *بچه هاي پارسي* حمايت کنيد. آدرس کانال براي تشريف فرمايي و عضويت شما.(با تشکر عليرضا عبدي،يک فنجان آرامش)583 https://eitaa.com/parsiblog
+ [تلگرام] + حکايت من و مجنون به يکدگر مانَد نيافتيم و بمرديم... . . از جناب سعدي عليه الرحمه به قلم مبارک آفتاب عليها الرحمه : دي
لا اله الا الله هي ميام هيچي نگم نميشه B-)
{a h=gavooni}محمد جواد س{/a} اين همه چيز گفتين در فيدهاي قبل حاجي:-D
بعدی همه 28 نظر قبلی
نيافتيم و بمرديم ... شايد چون دنبال چيز اشتباهي گشتيم ...
اودسان
فوق العاده عااااالي=)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top